اردوان مجیدی
در قسمت قبلی این یادداشت، به بهانه نقد و بحثها در مورد سند انتظارات دولت از آموزش و پرورش، در مورد مسئله مشارکت جامعه در تربیت و تخصیص اعتبار سرانه به شاگردان صحبت کردیم. سعی کردیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا مسئله مشارکت جامعه در تربیت، یک مسئله اقتصادی است؟ یا مسئلهای تربیتی؟ با تاکید بر اینکه این مسئله یک مسئله تربیتی است و برای این امر مهم، هر راه حل باید میدان تنوع و کیفیت عملکرد مدرسه را تمهید کند، از این سخن گفتیم که غلبه نگاه سازمانی در نظام تربیت، فاجعهای است که سالهاست تعلیم و تربیت ما در آن دست و پا می زند. اما برای اینکه حکومت بتواند از مشارکت فعال مردم بهره مند شود، باید معماری حکمرانی مناسبی اتخاذ شود. در این قسمت، به اجمال، یک معماری حکمرانی برنامه درسی و معماری حکمرانی نظام کلان تربیت، معرفی و فهرست وار تبیین می شود. تا در قسمت بعدی (انتهائی) این یادداشت، بر اساس تبیین این دو معماری، به تحلیل نقدها و بحثها در مورد مشارکت جامعه در تربیت بپردازیم.
4- بسته معماری تاسا و ساختار حکمرانی برنامه درسی و حکمرانی نظام کلان تربیت
4- 1- چه نوعی از تاسا؟
تاسا فقط یک سازوکار ندارد. برخی از انواع آن در قالب پته[1] می گنجد که خود آن نیز دهها شکل مختلف دارد. اگر پته را منابعی بدانیم که به نحوی مستقیما در اختیار خانواده قرار می گیرد، برخی از انواع تاسا می تواند اینگونه نباشد و خانواده اصلا از وجود آن و سازوکار اجرا و اِعمال آن خبر نداشته باشد. مثلا خرید خدمت مدرسه می تواند یکی از انواع تاسا باشد. همه پته ها به نوعی تاسا محسوب می شوند، ولی انواعی از تاسا وجود دارد که ممکن است پته محسوب نشود. به همین دلیل من به جای پته، در مورد تاسا صحبت می کنم. به هر حال سازوکارهای متعددی برای تاسا وجود دارد.
بسیاری از اظهار نظرهای ناپخته ای که در سالهای اخیر در مورد تاسا می شود، ناشی از آن است که اظهار نظر کننده، نوع خاصی از پته را مد نظر قرار داده، و در مورد آن اظهار نظر کرده است. بله، برخی از انواع پته، نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه منجر به بدتر شدن وضعیت می شود.
تخصیص و تامین منابع، فقط یکی از عناصر یک معماری تحولی نظام تربیت است.
از طرف دیگر، تخصیص و تامین منابع، فقط یکی از عناصر یک معماری تحولی نظام تربیت است، و بدون تحقق و در نظر گرفتن سایر ابعاد، به تنهائی نمی تواند منجر به تحول و بهبود شود، و حتی منجر به از هم پاشیده شدن ساختار می شود. با مشخص کردن نوع تاسا، بدون مشخص کردن سایر ابعاد معماری نظام تربیت، هیچ اظهار نظری نمی توان در مورد تاسای مذکور انجام داد. تا مشخص نشود که ما چه نوعی از برنامه درسی، چه سازوکاری برای ارزشیابی، چه سازوکاری برای اعتبار بخشی و اعتبار سنجی موسسات تربیتی، چه سازوکاری برای تامین و پشتیبانی از نیروی انسانی، چه سازوکاری برای حفظ ارزشها در نظام تربیت، و سازوکارهای متعدد دیگر را اتخاذ کردهایم، معلوم نیست که این نوع از تاسا با آن ابعاد مختلف سازگار است، و همه با هم یک حرکت منسجم و مطلوبی را برای ارتقاء مناسب نظام تربیت در سمت و سوی مناسب انجام می دهند یا خیر.
پس ما برای نقد و پاسخ به نقدها در مورد یک نوع از تاسا، قبل از هر چیز باید بسته معماری نظام تربیت خودمان را معرفی کنیم، تا مشخص شود که آیا تاسای مذکور پاسخگو و مطلوب هست یا خیر.
نه قصد آن را دارم، و نه امکان آن را دارم که در این متن، انواع و اقسام حالتهای مختلف تاسا و معماریهای مختلف را معرفی کرده و در مورد مزایا و معایب آنها بحث کنیم. این کار شاید باید در متنی دیگر و شاید توسط فرد یا افراد دیگر[2]، به صورت مفصل صورت گیرد.
معماری ای از نظام آموزشی و نظام برنامه درسی در دو لایه حکمرانی نظام آموزشی و حکمرانی برنامه درسی در یک فرایند مطالعه و طراحی مفصل، طی سالهای گذشته توسط من ارائه شده است. محورهای این معماری در سند پیشنهادی راهبرد ملی تحول تمدنی تربیت عمومی و رسمی، که اردیبهشت ماه گذشته ارائه شد، تبیین شده است. آنچه که در این متن در مورد تاسا از آن صحبت و دفاع خواهم کرد، بر اساس این معماری است. به عبارت دیگر من از بسته معماری مشخص و از تاسائی که در آن طراحی شده است، صحبت می کنم. نقدها را به آن عرضه می کنم، و پاسخ را مبتنی بر آن می دهم. نقدهای مبهمی را هم که اصلا معلوم نیست به چه نوع تاسائی وارد شده است، با پیش فرض گرفتن همین معماری پاسخ خواهم داد.
در ادامه، چکیده ای از دو لایه از معماری مذکور، که بیشتر با مسئله تاسا ربط پیدا می کند، فهرست وار ذکر خواهد شد. لایه اول از معماری حکمرانی برنامه درسی، و لایه دوم از معماری حکمرانی نظام تربیت. می توانید نسخه کاملتر این دو لایه و سایر لایه های معماری را در سند مذکور مطالعه بفرمائید[3].
4- 2- ابعاد حکمرانی معماری برنامهدرسی
1- معماری برنامه درسی شامل تبیینی سطح بالا از برنامهدرسی تربیت عمومی و رسمی است، و فقط در سطح برنامهدرسی راهبردی (جهت گیریهای محوری و اصول میدان یاددهی – یادگیری، و طیف نتایج یادگیری) تعریف شده، و از تعیین جزئیات برنامهدرسی (در هر قالب نظیر کتاب درسی، اهداف آموزشی جزئی، بودجه بندی آموزشی، مفاد ارزشیابی آموزشی) خودداری میشود.
2- برنامهدرسی در سطوح محلی و مدرسه، به سطح برنامهدرسی عملیاتی وارد میشوند.
3- الگوی کنونی برنامهدرسی رسمی، کماکان با تولیت وزارت آموزش و پرورش، به عنوان یک برنامهدرسی مرجع، با تمام پشتیبانیهای آن (نظیر چاپ کتابهای درسی، تولید بستههای آموزشی و ...) حفظ و به صورت مستمر به روز شده، و حوزههای محلی میتوانند تمام یا بخشی از آن را به عنوان الگوی برنامهدرسی خود اتخاذ کنند.
4- حوزههای محلی و نهادهای فعال تربیت در تعیین برنامهدرسی عملیاتی خود، در چارچوب معماری برنامهدرسی راهبردی، مختارند.
حوزههای محلی و نهادهای فعال تربیت، سند برنامهدرسی عملیاتی خود را طبق ضوابط تدوین، تصویب و اجرا میکنند.
آنها سند برنامهدرسی عملیاتی خود را طبق ضوابط سند مرجع، با نظارت شبکه نهادهای نظارتی جامعه تربیت، تدوین، تصویب و اجرا میکنند. تا زمانی که سند برنامهدرسی آنها تصویب نشود، کماکان الگوی کنونی برنامهدرسی رسمی را اجرا کرده و تابع ضوابط آن خواهند بود.
5- سازوکار نظارت، اعتبارسنجی برنامهدرسی و ارزشیابی اجرای برنامهدرسی و قوانین حمایتی آن، تدوین، ابلاغ، به صورت مستمر به روز، و اجرا میشود.
6- نقشه جامع تربیت عمومی و رسمی (شامل جایگاه تمام نهادهای فعال تربیت و ترسیمی از ابعاد تربیت عمومی و رسمی) با مشارکت کلیه نهادهای فعال تربیت، تدوین، تصویب، ابلاغ و به صورت مستمر به روز می شود. به صورتی که جریان تربیت از محیط خانواده تا مهد کودک، پیش دبستانی، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، آموزش ضمن خدمت، و آموزشهای رسانه ای و محیطی، به صورت یکپارچه تمهید شود، به گونه ای که کل جامعه، به صورت فعال و خلاقانه، موضوع تربیت را به عنوان یک امر حیاتی مورد توجه و اولویت قرار داده، و نقش فعالی در آن داشته باشد.
کل جامعه، به صورت فعال و خلاقانه، موضوع تربیت را به عنوان یک امر حیاتی مورد توجه و اولویت قرار داده، و نقش فعالی در آن داشته باشد.
7- دورههای الزامی تربیت رسمی بر اساس نیازمندیهای متنوع و متفاوت آحاد جامعه، به گونه ای تعیین می شود که افراد با نیازمندیهای متفاوت در جامعه، در حد ضروریات و نیازهای واقعی و کاربردی خود، آموزشهای مناسب را دریافت نمایند، و بر اساس کلیشههای عمومی مجبور به گذراندن آموزشهای غیر ضروری و غیر نافع نباشند.
8- در پهنه جامعه، باید نهادهای تربیتی متفاوت و متنوعی با رویکردهای متفاوت وجود داشته باشند، که بتوانند اقتضائات تربیتی متفاوتی را برای تربیت متربیان مختلف ایجاد کنند. با توجه به تنوع ویژگیها و اقتضائات هر یک از متربیان و شرایط محیطی و نیازهای جامعه تمدنی اسلامی، طیف این نهادها، باید بسیار فراتر از محدوده تفاوت مدارس موجود نظیر نظری، فنی و حرفهای و امثال آن باشد.
در پهنه جامعه، باید نهادهای تربیتی متفاوت و متنوعی با رویکردهای متفاوت وجود داشته باشند.
4- 3- رویکرد و معماری حکمرانی نظام کلان تربیت
1- تولیت حکمرانی نظام تربیت امری حاکمیتی است، و باید توسط وزارت آموزش و پرورش و سایر نهادهای رسمی جمهوری اسلامی ایران انجام شود.
2- نهادهای حاکمیتی، باید زمینه مشارکت فعال و خلاقانه جامعه در امر تربیت را به صورت بسیج اجتماعی، نهادسازی، و فعالیت موسسات و مراکز مردمنهاد، فراهم آورند.
تولیت حکمرانی نظام تربیت امری حاکمیتی است.
در عین اینکه خود حاکمیت نیز فقط در موارد ضروری و غیر قابل انجام توسط جامعه، طبق شرایط هر دوره، برای تحقق عدالت آموزشی برای تمام اقشار جامعه، با کیفیت، روزآمدی و مطلوبیت مناسب، باید به تصدی حاکمانه در این زمینهها مبادرت کند؛ به صورتی که بخش اصلی فعالیتهای این نظام توسط خود جامعه انجام شده، و حاکمیت کمترین حوزه تلاش خود را در حوزه تصدیگری انجام دهد.
نهادهای حاکمیتی، باید زمینه مشارکت فعال و خلاقانه جامعه در امر تربیت را فراهم آورند.
3- ارائه گواهینامههای تحصیلی مبتنی بر رویکرد مدرک باز و مبتنی بر سازوکار تبیین توانمندیها و شایستگیها و تجارب، انجام می شود.
4- ارزشیابی نیروی انسانی در محیط کار به رویکرد کیفیت محور، و ارزشیابی مستمر سوق پیدا میکند. دانشگاهها در این میان نقش محوری را ایفا کرده، و خود یک الگوی ارزشیابی و ارتقاء شایستگی نیرویانسانی را انتخاب، بومیسازی، یا طراحی کرده، و در داخل خود دانشگاه و در مورد دانشجویان خود اجرا میکنند.
5- برای اثر بخشی و تحقق خلاقیت ناشی از تنوع رویکرد آموزشی، لازم است تا آزمون کنکور سراسری ورودی دانشگاهها نیز از رویکرد فعلی به رویکرد متنوع و مبتنی بر نیاز دانشکدهها سوق پیدا کند. هر دانشکده یا گروه آموزشی سازوکارهای گزینش دانشجوی خود را تعریف و اجرا نمایند؛ و کنکور سراسری به شکل فعلی برچیده شود.
6- وزارت آموزش و پرورش، موظف است ظرف دو سال، از طریق بازمهندسی نظام سازمانی و اجرائی نظام آموزشی، و چابک سازی آن، و ارتقاء بهره وری و کیفیت، و اعتبار سنجی مستمر آن، برای ایفای نقشهای حاکمیتی و اجتماعی در حکمرانی و عملیات تربیت، و در نهایت بهینه سازی ساختار ستادی و انتقال نیروهای ستادی به صف، مصرف کل بودجه ستاد (اعم از اداری وزارتی تا شهرستانی، پژوهشی و غیره) خود را به حداکثر 15% کل بودجه کاهش دهد. همچنین 10% بودجه به امور عمرانی اختصاص مییابد؛ که این نسبت بر اساس تصمیم شورای عالی آموزش و پرورش، بر اساس شرایط بودجه و نیازهای عمرانی، هر سال تعیین میشود.
بدین ترتیب، (در صورت تخصیص 10% بودجه عمرانی)، 75 % بودجه باید به صف و آموزش، به صورت ”سرانه خالص“ اختصاص داده شود. به این ترتیب سرانه خالص هر شاگرد، باید حداقل 75% ”سرانه ناخالص“ (کل بودجه تقسیم بر تعداد دانش آموز) باشد.
7- ”سرانه خالص هر شاگرد“، بر اساس مولفههای زیر، به هر شاگرد به صورت واقعی، به صورت ”سرانه ویژه هر شاگرد“، برای تحقق عدالت آموزشی، با نسبت و میزان منطقی و مکفی، بر اساس آئین نامه مصوب شورای عالی آموزش و پرورش (با تکیه به تحلیلهای کمی اقتصادی و محاسبه هوشمند و برخط مولفههای تاثیرگذار)، تعیین و اختصاص مییابد:
- شاگردان خانوادههای با درآمد دهکهای درآمدی پائین جامعه، سهم بیشتری از سرانه را نسبت به دهکهای درآمدی بالای جامعه دریافت کنند.
- شاگردان مناطق محروم، سهم بیشتری از سرانه را نسبت به مناطق برخوردار دریافت کنند.
- شاگردان مدارس با محدودیتهای ویژه نظیر تعداد شاگردان محدود، دورافتاده، نیاز به تمهیدات خاص، سهم بیشتری از سرانه را نسبت به مناطق معمولی دریافت کنند.
- شاگردان با نیازمندیهای حمایتی آموزشی خاص نظیر شاگردان استثنائی و معلول، سهم بیشتری را نسبت به سرانه شاگردان معمولی دریافت میکنند.
- شاگردانی که توانمندیها و شایستگیها ویژه ای را نظیر تلاش و استعداد در زمینههای مختلف، بروز میدهند، سهم بیشتری را نسبت به سرانه شاگردان معمولی دریافت میکنند.
- شاگردانی که در رشتهها و زمینههائی تحصیل میکنند که رشته آنها ماهیتا نیازمند منابع، امکانات و حمایتهای بیشتری است (نظیر فنی و حرفهای، و هنر)، سهم بیشتری را نسبت به سرانه شاگردان معمولی دریافت میکنند.
8- سرانه ویژه هر شاگرد مستقیما به مدرسه و نهادهای تربیتی رسمی (اعم از دولتی و غیر دولتی) که شاگرد در آن تحصیل میکند، از طریق سازوکارهائی که در این سند تعریف میشود، اختصاص داده میشود.
9- انتخاب مدرسه (اعم از دولتی یا غیر دولتی) توسط خانواده آزاد است، و سازمان رسمی نمیتواند محدودیتی را برای انتخاب مدرسه، به خانواده و شاگرد الزام نماید؛ مگر در مواردی که شاگرد معیارهای حداقلی شایستگی و توانمندیهای لازم برای ورود به یک مدرسه با ویژگیهای خاص را نداشته باشد.
10- مدارس غیر دولتی که سرانه تحصیلی شاگردان را از دولت دریافت میکنند، مجاز به گزینش شاگردان نیستند، و هر شاگردی که شرایط اولیه ضروری تحصیل در آن مقطع و گرایش تحصیلی را داشته باشد، میتواند در آن مدرسه تحصیل کند.
11- خدمات تجملی و مدارس تجملی ممنوع است. مدارس تمرکز خود را باید روی روشهای تربیتی بگذارند و از تفننی(فانتزی) سازی و تجملی کردن محیط آموزش خودداری کنند. حتی اگر به وسیله تاسا، شاگردان کم بضاعت هم بتوانند در آنها تحصیل کنند. فضای مدارس تجملی به گونه ای است شاگردان قشر فقیر حتی با حضور رایگان در آن دچار تعارض می شوند. ضمن آنکه آموزش تجملی با روح و جوهره ارزشهای تربیت که هم در راهبرد ملی پیشنهادی و نیز سند تحول بنیادین تبیین شده، در تعارض است.
خدمات تجملی و مدارس تجملی ممنوع است.
12- مدارس غیر دولتی به ازاء خدماتی که ارائه میکنند، بر اساس نرخهای مصوب وزارت آموزش و پرورش، میتوانند علاوه بر مقدار سرانه ویژه هر شاگرد، مبلغ مازاد نرخ خدمات خود را از خانواده شاگرد دریافت کنند؛ اما موظفند، حداقل یک چهارم کل شاگردان خود را از بین خانوادههائی که توانمندی پرداخت مبلغ مازاد را ندارند، بدون دریافت مبلغ مازاد ثبت نام نمایند. نرخ مصوب، متناسب با هزینههای متعارف مدرسه، و در نظر گرفتن حجم یک چهارم مذکور، به صورت واقعی تعیین میشود، که گردش اقتصادی مدارس را در حد منطقی، امکان پذیر سازد.
13- حقوق و مزایا و سربار هزینههای حقوق نظیر بیمه و مالیات، معلمان و کارکنان در استخدام رسمی دولتی، که در یک مدرسه تدریس میکنند، به نسبت میزان اشتغال در آن مدرسه، از مجموع سرانه ویژه شاگردان که به مدرسه اختصاص یافته، کسر میشود. به نحوی که کلیه حقوق و مزایا و سربار هزینههای حقوق کارکنان مشغول به خدمت در صف، از محل سرانه ویژه شاگردان تامین میشود.
14- معلمان در استخدام رسمی دولتی، در صورت موافقت اداره آموزش و پرورش محل خدمت، میتوانند در مدارس غیر دولتی نیز تدریس کرده، و حقوق و مزایای آنها از سهم سرانه مدرسه غیر دولتی مذکور کاسته شود.
15- تمام هزینههای مدارس دولتی (اعم از هزینه کارکنان، تاسیسات، نگهداری عمرانی و غیر آن) از محل سرانه ویژه شاگردان مشغول به تحصیل تامین شده، و بودجه دیگری به مدارس اختصاص نمییابد.
16- در صورتی که علیرغم نسبتهای درنظر گرفته شده در محاسبه سرانه ویژه هر شاگرد، مجموع سرانههای اختصاص یافته شاگردان مشغول به تحصیل در یک مدرسه دولتی یا نهاد فعال تربیت رسمی، از هزینههای جاری و منطقی آن مدرسه یا نهاد، بیشتر باشد، و وجود آن مدرسه یا نهاد نیز طبق نقشه جامع تربیت عمومی و رسمی، ضروری و اجتناب ناپذیر باشد، ”بودجه استثنائی تکمیلی“ برای آن مدرسه یا نهاد اختصاص داده میشود. مقدار بودجههای استثنائی تکمیلی، باید در محاسبات سرجمع سرانه خالص و الگوی محاسبات سرانه ویژه شاگردان، در قالب محاسبات هوشمند، لحاظ شود.
17- تمام محاسبات مربوط به سرانه هر شاگرد، و کل بودجه اختصاص یافته به کل شاگردان در کشور، و سرانه محاسبه و پرداخت شده به هر مدرسه در هر سال، و نیز بودجه استثنائی تکمیلی، و نیز تمام جزئیات هزینههای مدارس و ستاد وزارت آموزش و پرورش، و جزئیات محاسبات حقوق و دستمزد تمام کارکنان دولتی، و تمام مبنای محاسبات، و تحلیلهای مقایسهای بین آنها برای بررسی تحقق عدالت آموزشی، با تمام جزئیات به صورت شفاف و مستمر و به شکل خودکار، در وبگاه وزارت آموزش و پرورش، منتشر میشود.
بسیج و جنبش اجتماعی برای مشارکت وسیع و فعال جامعه در حوزه تربیت، انجام می شود.
18- بسیج و جنبش اجتماعی برای مشارکت وسیع و فعال جامعه در حوزه تربیت، در حوزه های بازطراحی و بازسازی معماری ساختمان مدارس، ایجاد محتوای آموزشی مناسب و متنوع، ایجاد سکوهای آموزشی مناسب و متنوع، و ایجاد نهادهای فعال تربیت، انجام می شود.
*****
پس از تعریف مسئله و تبیین معماری حکمرانی برنامه درسی و حکمرانی نظام کلان تربیت، حالا می توان به نقدها و نظرات در این زمینه پرداخت. در بخش بعدی و انتهائی این یادداشت، در این مورد صحبت می کنیم.
ادامه دارد ...
*****
[1] - کوپن، Voucher
[2] - فعلا اولویت بنده در چنین تالیفی نیست. اما مقتضی است تعداد از عزیزانی از اهل علم علاقهمند در این حوزه، چنین کاری را انجام دهند؛ ان شاء الله.
[3] - آخرین ویرایش سند را می توانید از اینجا دریافت کنید.
پایان پیام/ ت 746